بنا به درخواست اکثر دوستان مبنی بر اینکه تعداد شعرها کمتر باشد در این پست ده شعر از
پنج شاعر انتخاب شده است.منتظر نظرات و انتقادات شما هستیم.
پونه ندایی
صندلی در جاده منتظر است
آفتاب می آید و می رود
باران می آید و می رود
برف می آید و می رود
اما تو
نه از جاده می آیی
نه از قلب من می روی
**********
آسمان سر رفته از لیوان جهان
خورشید هنوز غلت می زند
روز می آورد
شب می برد
من از این لبریز شده شعر می خواهم
تا در چشمانت بریزم
و خود سر بروم
از جهانی که تویی
علیرضا دولتشاهی
عبور تو را
حرف می کنم
وقتی عبور تو
حرف ربط را ،
حذف می زند
از جمله ی جنون
**********
از ابری ات
ابری شود ، باد
بی که در آیی و
آیی ،
گاه
حبیب محمد زاده
گاهی راه به رخت آویز گیر می کند
بادبادک دنباله اش را می گیرد و
به یاد ستاره های پرت می آورد
و همیشه سر نخ های گم شده
جا می ماند
باید سهمی از خالکوبی آسمان را برای من بگذاری
تو فکر می کنی این خط
از کدام طرف ته بکشد
**********
رودخانه را آب برده بود
که دوباره چشم گذاشتی و
هق هق روزها را می شماری
همه ی راه ها روی خودشان تکرار نمی شوند
حسین صفاری دوست
تعویض فصل
آغاز پیک پرستو هاست
تعویض فصل برای تو
پاییز را از پنجره به داخل پیراهن
پرتاب کردن است
**********
ای نازنین قناری بی لبخند
آواز تو ترویج آب نیست
آغاز آتش است
فرامرز سلیمانی
چنار پیر
اهل باغ نبود
خزان به دستانش آمد و
فانوس ها را با خود برد
پروانه پریشان بود
**********
کسی به باغ آمد
و شاخه های جوان را زد
پروانه آواره بود