رباعی_دوبیتی_شعر کوتاه

مجموعه اشعار مقداد قنبری مزیدی

رباعی_دوبیتی_شعر کوتاه

مجموعه اشعار مقداد قنبری مزیدی

یادداشت


سلام


شماره جدید سیولیشه به روز است.

دوستان از لینک زیر می توانید استفاده نمایید.

سیولیشه

شعری از بنده در ماهنامه ادبی سیولیشه

سلام

شعری از بنده در ماهنامه ادبی سیولیشه شماره بهمن ماه منتشر شده است که ابتدا از مسئولان آن تشکر می کنم اما آنچه مرا واداشت پس از مدتی طولانی یادداشتی در وبلاگ بگذارم نحوه انتخاب و سلیقه مسئولان این نشریه بود. شاید اگر قرار بود بنده شعری را پیشنهاد کنم فکر نمی کنم این شعر در لیست ده شعر پیشنهادی من قرار می گرفت. دوستان عزیز سیولیشه خود شعر را انتخاب نموده بودند و قطعا نظر آنها با نگاهی نقادانه و دقت و ظرافت بیشتر همراه بوده است. بنده فقط در حال تجربه ام. آن هم نه تجربه هایی چندان در خور تعریف و حتی ذکر اما آنان که در شعر دستی دارند همواره چنین اتفاقاتی برای آنها افتاده که سلیقه دیگران نسبت به اشعارشان با سلایق خودشان متفاوت باشد. شده است که شعری را بسیار دوست داشته ام یا به نظرم بهتر از سایر آثارم آمده اما مخاطبان آن را نپسندیده اند یا آنقدر که من فکر می کردم توجهشان را جلب نکرده است. اما شعری که به نظر خودم خیلی معمولی می آمده است مورد اقبال واقع شده است. به هرحال شعر در ذهن شاعر نیست که ارزشش آشکار می شود بلکه در نگاه مخاطبان و منتقدان است که محک خورده و ارزشش باز شناخته می شود.


لینک شعر در ماهنامه سیلیوشه

 

یادداشت ۳

بهار نارنج شیراز

میدانید، شاید شعر به تنهایی خیلی باشد یا کم؛ اما هرچه هست یک برش کوچک است بدون هیچ مقدمه و پایانی. هیچ کس فقط با یک شعر همه چیز را نمی فهمد. فقط با یک شعر می شود شعر را فهمید و دیگر هیچ. برخی وقت ها و چه بسا بسیاری وقتها، یک شعر نه تنها هیچ الفتی و ارتباطی با متن اصلی و زمینه کلی ندارد؛ بلکه ممکن است کاملا در تضاد باشد با آن لحظه های پر اندیشه و پر دغدغه که اصل است. اما هرچه باشد شعر از نیستی و بی زمینگی نمی آید. شعر از هیچ پدید نمی آید. شعر ها هم مثل گل ها، علف ها و روییدنی ها بذر دارند. بذری که بسته به نوعشان مدتی کوتاه یا بلند در زمین ذهن کشته شده اند یا باد کشته آنها را و زمین مستعد ذهن آنها را می رویاند. از بذر خار شتر فقط بوته ی خار شتر می روید و هرکس به طَمَعِ رنگ زرد اغواگر به سمت آن دست بر آرد، چیزی جز مشتی خارِ خُشک و خَراشِ آزار دهنده نسیبش نمی شود؛ اما کیست که از عطر بهار نارنج باران خورده ی شیراز آزرده شود؟ بهار نارنج های خیابان ارم در اردیبهشت ماه.

۱۳۹۰/۵/۳۱

هایکو واره

«هایکو واره» 

سیروس نوذری می گوید هایکو نیست. اما شعر کوتاهِ محض هم نمی توان آن را نامید. زیرا دارای ویژگی های خاصی است که آن را با روش های دیگر شعر کوتا متمایز می سازد. «هایکو واره» نامی که دکتر مسعود رستگار فسایی بر اینگونه سبک شعر ایرانی ها می گذارد. آنچه که بر اساس اصول نمی توان آن را هایکو نامید. چرا که از قوائد این سبک ژاپنی شعر پیروی دقیق نمی کند. مبتنی بر اصول ذن نیست. گاهی اصول اولیه ای چون سه سطری بودن و یا ترتیب هجایی 5،7،5 را نیز رعایت نمی کند. تصویری محض از طبیعت، بدون دخالت انسان و عواطف و احساسات او نیست. فصل واژه را رعایت نمی کند. در برخی اوقات اوزان شعر ایرانی را وارد می کند وکلی ساختارشکنی های دیگر. با این حال بسیار تحت تاثیر هایکو است. به گونه ای که فقط هایکوشناس های حرفه ای می دانند این یک هایکو نیست. به برخی ها بر می خورد وقتی با اینگونه اشعار روبرو می شوند. اما چرا ما باید از اصل ذن پیروی کنیم وقتی بدان اعتقادی نداریم. وقتی اصلا ژاپنی نیستیم. وقتی احساس می کنیم نیازی به فصل واژه نیست. وقتی قالب محدود هجاها را دست و پاگیر می بینیم. وقتی در سبک ایرانی نمی توانیم عواطف و احساسات و کلا انسان را کنار بگذاریم. وقتی طبیعت به تنهایی به نظرما لطفی ندارد. وقتی در اندیشه اسلامی ایرانی ما انسان و اندیشه و عواطف او جایگاهی بسیار بالاتر از آن دارد که بتوان در اشعار، آمال و آرزوها آن را کنار گذاشت. برخی ها می گویند اگر وضع اینگونه است بیخیال هایکو شوید. چرا این کار را بکنیم وقتی به دلیل بسیار ساده  و منطقی خودمان این روش یعنی استفاده از فضای هایکو به روش ایرانی آن جواب داده است. پس به نظر من این روش را نباید ترد کرد و یک محک برداشت و گفت این هایکو است این نیست باید کنار گذاشته شود. از کسانی که اینگونه شعر میسرایند نیز باید خواست تکلیف خود را مشخص کنند. بگویند هایکو می سرایند یا به قول دکتر رستگار فسایی هایکو واره یا هرچیز دیگری که بتوان آن را نامید. هایکو زیباست اما وقتی با خیلی چیزهای ما جور در نمی آید چه اصراری داریم؟ بیایید خودمان باشیم وقتی از معابد ژاپنی ها تفکرات ذن و خیلی چیزهای دیگر سر در نمی آوریم. وقتی نمی توانیم مانند ژاپنی ها بیخیال انسان شویم. وقتی هجاهای مشخص محدودمان می کند. وقتی وزن شعر به گوشمان گوشنواز تر است. خیلی خوب، ما هایکو سرا نیستیم. حال اگر شعرهایمان تحت تاثیر سبک هایکو است باید چکار کنیم. هرکس هرچه دوست داشت بگوید. اتمام حجت کردیم،اشعار ما هایکو نیست اسرار نکنید! اینگونه، استاد عزیزمان سیروس نوذری نیز می داند با چه چیزی روبروست. با کسی که ادعا دارد هایکو سروده یا نه با یکی از جریان های شعر کوتاه ایرانی روبرو است که تحت تاثیر هایکوی ژاپنی شکل گرفته است.

در ادامه چند هایکو واره از نویسنده به همراه نکاتی در مورد تفاوت اینگونه اشعار با هایکو آورده شده :

_ م. مزیدی 

1.

دلسوزیِ دختربچه ای

که زار میزند

بر لاشه ی بچه موشی

 

*** 

 

 شعر فوق:

عدم رعایت تعداد هجاها، توجه اصلی بر احساسات انسانی (تاکید اصلی بر دلسوزی و گریه ی انسان و قرار دادن تصویر بچه موش مرده در پس زمینه) نداشتن فصل واژه،  

 

2.

نوازشِ شاخه های لیمو

با خنکای بادِ شب تابستان

و بچه روباهی که

شادمانه جست و خیز می کند

گرد چراغ وسط باغ

 

***

 

 

عدم رعایت سه سطری بودن، عدم رعایت تعداد هجاها، آوردن توصیفات و تشبیهاتی که ویژگی شعر ایرانی است و در هایکو جایی ندارد.  

 

3.

چهارده سلولِ انفرادی خالی

مسئول بازداشتگاه

پای تلویزیون

روی صندلی مبلی اش چرت می زند

 

***

 

 این شعر فقط از آنجا که یک تصویر ارائه داده شباهتی با هایکو دارد اما هیچ یک از اصول دیگر هایکو را رعایت نکرده است.  

 

4.

بلیط های باطله ای که

جا مانده اند

از قطار سالی که گذشت

 

***

 

 سه سطری بودن تنها وجه اشتراک این شعر با هایکو.

 

 

5.

پیرمردِ مهربانِ دهنشین

بر فرق سر جا می نهد

دردانه های اولین برف زمستان را

 

***

 

 این شعر یک هایکوی اصیل بود اگر وزن نمی داشت.  

 

6.

پاطلایی ها سرستون شده اند

گروهان نمونه ای

که عقب گرد کرده است

 

***

سه سطری بودن و شباهت صرف ظاهری به هایکو.

 

همانطور که دیدیم اشعار فوق هیچ یک اصول هایکو را رعایت نکرده بودند. اما نمی توان آن را نقص این اشعار دانست وقتی مدعی نیستیم این اشعار هایکو هستند. این گونه شعر ها را باید شعرهای کوتاهی دانست که تحت تاثیر فضای هایکو سروده شده اند و هرکدام زیبایی های خاص خود را دارند.

دوشنبه، 5/1/91

جریان های نوین شعر فارسی

جریان های نوین شعر فارسی

برخی معتقدند شعر در دهه های اخیر دچار افت یا رکود شده است. این دسته افراد شعر امروز ایران را با شعر عصر پس از نیما مقایسه می کنند و معتقدند شعر پس از عصر ستاره هایی چون نیما، سهراب سپهری، اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری و... دچار رکود شده است.

برخی بر عکس معتقدند ما شاهد رشد و بالش شعر فارسی در سبکی جدید هستیم. این دسته افراد معتقدند شعر در سال های اخیر در حال پوست انداختن و نو شدن بوده است.

اما اینکه شعر در یکی دو دهه اخیر به چه سمت و سویی رفته است و دچار چه تحولاتی شده است، در این نوشته کوتاه تلاش شده است تا یک تقسیم بندی ساده و مفید و یک توضیح کوتاه از تحولات رخ داده در شعر فارسی سال های اخیر ارائه شود.

تحولات شعر معاصر

روزگاری سنت شکنی های نیما بدعت بود و بی اقبال. اما زمانی طول نکشید که شعر نو در همه اقسام آن همه جا را فتح کرده بود. شعر نو فرزند زمان خویش بود. و هرکس به سمت قالب های سنتی شعر اقبال نشان می داد، کهن پرستی بازمانده از قافله ای تاریخی می نمود. شعر سنتی بی اقبال شده بود و اگر کسی هنوز شعر سنتی می سرود به همان سبک و سیاق گذشتگان بود. شعر نو همه محدودیت ها را شکسته بود. زبان فخیم گذشته ها، قالب های عروضی و اوزان دست و پا گیر را. کلمات و واژگانی، که خود آمده بودند، اما معنایشان در گذشته جا مانده بود. موضوعات محدود تاریخی را، خلاصه شعر نو همه چیز را با زمان خویش تطبیق داد. ساده و همه فهم شد. نیما شعر را آورده بود میان مردم، اما عده ای مجددا آن را به جمع هنرمندانه ی خویش بازش گرداندند. شعر هنری، شعری که مورد پسند آنان بود. شعر نو که آن را نیمایی می نامیدند، شعری که ساده بود و کوتاه و همه فهم و در اوج زیبایی، شد سپید و موج نو و شعر ناب و پلاستیک و حجم گرا و چه و چه و چه. جایی که دیگر کسی شعر را نفهمید. شاعران برای همدیگر شعر می گفتند. فقط برای همدیگر. دیگر کسی اشعار احمدرضا احمدی، بابا چاهی، محمد علی سپانلو و... را نمی فهمید. اینجا بود که عصر طلایی شاعرانِ پس از نیما تمام شد. عصر طلایی را شاعرانی چون نیما، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری، شاملو و اخوان، طلایی ساخته بودند. ویژگی شعر همه ی این بزرگان سادگی و در عین حال زیبایی و قابل فهم بودن برای همگان بود.

بازگشت سبک های سنتی

شعر نو همه ی عرصه ها را فتح کرده بود. یک عصر طلایی در شعر ایران. اما شاعران عصر طلایی محدود بودند. عصر طلایی تمام شد. کسی از جریان های حجم گرایی و موج ناب و ... هم که پیروی نکرده بود. پس شد آن که هرکس هرطور که راحت بود. بسیار عامیانه ترش اینکه هرکس هرجور حال می کرد. برخی ها رفتند سراغ قالب های سنتی، از قصیده و غزل و مثنوی گرفته تا رباعی و دوبیتی. که در این میان غزل و رباعی اقبال بیشتری داشت. و برخی نیز شعر نو را وارد عرصه جدیدی ساختند. چهره ای جدید از شعر نو به نام شعر کوتاه.

1. رباعی در نسخه ی جدید

رباعی شعر کوتاه هم تلقی می شود اما دو نکته آن را در دسته بندی شعر کوتاه این تقسیم بندی قرار نمی دهد.

1. رباعی یک سبک سنتی شعر فارسی با ویژگی های سنتی شعری آن زمان است.

2. درست است که از لحاظ تعداد کلمات، سطور و مصرع ها کوتاه است، اما شعر کوتاه سال های اخیر دارای ویژگی های خاصی است که آن را متمایز می سازد. هرچند مدعی نیستیم رباعی شعر کوتاه نیست اما با این دلایل به نظر ما رباعی اگر قرار است فقط در یک دسته بندی قرار بگیرد بهتر است دسته بندی شعر سنتیِ احیا شده باشد تا شعر کوتاه.

رباعی نام بزرگانی چون خیام و ابوسعید ابوالخیر را با خود یدک می کشد. با مضامینی خاص، محدود و مشخص. اما به یکباره پس از انقلاب و در دهه گذشته رباعی می شود قالبی برای مفاهیم جدید و متنوع. عشق، مسایل جامعه، طنز، موضوعات مذهبی، وکمی هم مسایل فلسفی. خیلی ها رباعی سرا شده اند اما اگر بخواهیم به معنای دقدیق بدانیم رباعی چگونه معاصر سازی شده باید رباعی های جلیل صفر بیگی را بخوانیم.

2. غزل، بازگشت دوباره

شاعران چرا دوباره به دامان غزل بازگشتند؟ چون غزل زیبا بود. در حافظه ایرانیان دارای ارج و قرب بود. در تاریخ ایران همواره در اوج بوده و پیروان زیادی داشته است. خلاصه قالبی بود که می شد با مضامین و مفاهیم جدید اجتماعی آن را وفق داد. غزل دهه های اخیر با زبان و بیانی نو خود را از قالب سنتی گذشته خویش جدا ساخت. قالب و وزن عروضی همان قالب تاریخی بود. اما محتوای جدید در آن ریخته شده بود. مفاهیم و موضوعاتی جدید. و زبان به کار برده شده زبانی امروزی است. غزل جدید به هر موضوعی می پردازد. از عشق و عرفان گرفته تا مسایل سیاسی، اجتماعی، طنز و... شاید کسی باور نمی کند اما واقعیت این است که شعر امروزِ جشنواره های شعر، شب شعرها و مسابقات ادبی و... غزل است تا شعر کوتاه. کافی است به نظر سنجی جشنواره شعر فجر سالی که گذشت (91) نظری بیاندازیم. و سایت شاعران پارسی گوی که برنده ی این جشنواره بود نیز. نام دیگر این سایت را می توان باشگاه غزل سرایان نامید.

شعر کوتاه، همگام با تحولات اجتماعی

شعر کوتاه، آنچه همنوا با نامش سابقه ی کوتاهی دارد. هرچند اشعاری که از لحاظ ظاهری کوتاه بوده اند را در اشعار شاعران عصر طلایی شعر نو نیز می توان یافت، اما با توجه به ویژگی های خاص شعر کوتاه آن را باید به همین دو دهه اخیر دانست. یکی از بهترین مراجع در ارتباط با شعر کوتاه، کتاب «کوته سرایی» سیروس نوذری می باشد. شعر کوتاه تحت تاثیر شرایط اجتماعی زمان خویش شکل گرفته است و به بیانی می توان آن را فرزند زمان خویش دانست. زمانی که در آن دیگر کسی وقت و حوصله ی خواندن اشعار بلند و پیچیده و دشوار را ندارد. زمانی که همه چیز فست فودی شده شعر کوتاه و ساده ای را می طلبد که بشود در زمانی بسیار کوتاه در فاصله ی بین دو ایستگاه مترو یا ... خواند و فهمید.

1. هایکو سرایی

سیروس نوذری در کتابی تحت عنوان «هایکونویسی سیری در هایکو و هایکوی ایرانی» آنقدر بر نقش هایکو در شکل گیری شعر کوتاه در ایران تاکید کرده است که شاید برخی آن را اغراق پندارند. اما نباید از نقش گسترش هایکو در ایران بر رشد شعر کوتاه نیز بی توجه بود. شاید در گذشته ایرانی ها با هایکو از طریق ترجمه های پراکنده از برخی هایکو ها در مجلات آشنایی محدودی داشته اند اما آنچه هایکو را به ایرانی ها شناساند کتاب «هایکو» با ترجمه ع.پاشایی و شاملو در سال 61 می باشد. ع. پاشایی همو که با ترجمه های دیگری هایکو های ژاپنی و خصوصا کتاب معروف «پرنده های آواره» نقش بسیار مهمی در توجه شاعران ایرانی به شعر کوتاه داشته است. امروزه هایکو سرایی در بین شاعران جوان بسیار رواج دارد. کافیست یک جستجوی کوتاه در اینترنت و وبلاگ های متعدد هایکو سرایی و مسابقات هایکو داشته باشیم.

2. سبک ایرانی یا هایکو واره

در مورد هایکو واره مقاله ای به صورت مفصل تر در همین وبلاگ گذاشته شده است. هایکو واره آن چیزی است که ایرانی ها از هایکو ساختند. هایکو وقتی وارد ایران شد همانند بسیاری سبک های شعری دیگر دارای اصول و قوانین خاص خودش بود. سطرها یا مصرع های مشخص، هجاهای مشخص، سبک خاص، فلسفه ی خاص و کلی مسایل دیگر. ایرانی ها بر اساس سلیقه خود این اصول را کنار گذاشتند و شعرهایی سرودند که فقط تحت تاثیر هایکو بود. اما بسیاری از اصول و نکات ضروری هایکوی ژاپنی را رعایت نکرده بود. سیروس نوذری از یک طرف این اشعار را به نام هایکو مورد نقد قرار می دهد و آنها را هایکو نمی نامد. اما از سوی دیگر آنها را هایکوی ایرانی می نامد. برخی چون دکتر منصور رستگار فسایی نیز آن را هایکو واره می نامند. یعنی آن شعری که تحت تاثیر هایکوی ژاپنی سروده شده اما دقیقا همان هایکو نیست.

3. شعر کوتاه

و اما شعر کوتاه. همانطور که گفته شد تحت تاثیر شرایط اجتماعی زمان خویش رشد کرده است. سابقه آن در ایران نهایتا به اوایل دهه 70 می رسد. تا حدود زیادی تحت تاثیر هایکو و همچنین اشعار کوتاه دیگر خارجی ها چون رابیندرانات تاگور رشد یافته هرچند باید تاکید داشت که ریشه اصلی این جریان شعری در شعر نو ایران دانست.

برای نشان دادن نسبت شعر کوتاه با شعر نو اینگونه می توان گفت که شعر کوتاه در واقع سبک متحول شده شعر نو است که کوتاه شده، ساده شده، زبانش امروزی و مطابق با مسایل روز شده. یکی از مهمترین نکات در مورد شعر کوتاه «ایجاز» می باشد. اصل اساسی شعر کوتاه یعنی ایجاز. و اصل دیگری که تقریبا در بیشتر سرایندگان شعر کوتاه رعایت می شود سادگی است. به گونه ای که برخی شاعران و منتقدان مربوط به نسل قبل آن را شعر نمی دانند یا به آن انتقاد شدید دارند. تا جایی که برخی به اینگونه اشعار نثر مقطع می گویند. یعنی متن نثری که قطعه قطعه شده و به صورت شعر در سطرهای مختلف نوشته شده است.

سه شنبه ، 6/1/91